کودتای سوم اسفند 1299
کودتای سوم اسفند 1299 خورشیدی کودتایی نظامی بود که توسط سیدضیاء الدین طباطبائی (رجل سیاسی و مؤسس روزنامه حامی انگلستان به نام رعد) و رضاخان میرپنج (بعدها رضاشاه پهلوی) با برنامه ریزی و دستور انگلیس (توسط آیرون ساید) اجرا شد که زمینه را برای تشکیل سلسله پهلوی فراهم آورد. در نتیجه مذاکرات و هماهنگی های به عمل آمده بین سیدضیاء الدین طباطبایی و رضاخان، در روز سوم اسفند، قوای قزاق وارد تهران شده و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند. نزدیک به صد تن از فعالان سیاسی و رجل سرشناس بازداشت و زندانی شدند. احمدشاه و محمد حسن میرزا (ولیعهد) به کاخ فرح آباد گریختند و سپهدار رشتی (نخست وزیر) به سفارت انگلستان در تهران پناهنده شد.
بسیاری بر این باورند که کودتای سوم اسفند، اقدام دولت بریتانیا برای کنترل اوضاع ایران و جلوگیری از نفوذ و حمله احتمالی بُلشویکها (روس ها) بوده است. نتیجه کودتا، نخست وزیر شدن سیدضیاء الدین و وزیرجنگ و فرمانده کل قوا شدن رضاخان بود.
هنگامی که کودتای سوم اسفند صورت گرفت، کشور دچار هرج و مرج بود. دولت در خارج از پایتخت نفوذی نداشت و هر بخش از کشور زیر نفوذ قدرتی محلی بود. شمال ایران را سپاه انگلستان و روسیه اشغال نموده بود. پلیس جنوب با همکاری قشون هندی ها زیر نظر انگلیسیها بر جنوب حکمرانی داشت. غرب کشور را سپاه عثمانی اشغال نموده بود. در آذربایجان غربی اسمعیل آقا سیمیتقو شورشی بود. لرهای شورشی لرستان را تحت کنترل داشتند. راه تهران به خراسان زیر غارت یاغیان ترکمن بود. در خوزستان شیخ خزعل حکومت می کرد. و در فارس قوام الملک شیرازی و قشقایی ها قدرت را در دست داشتند. کرمان و بلوچستان تحت نفوذ بلوچ ها بود و امیر موید در مازندران قدرت را در دست داشت.
عوامل اصلی کودتای سوم اسفند 1299 جمعاً پنج نفر بودند. این پنج نفر عبارت بودند از: سیدضیاء الدین طباطبائی، رضاخان میرپنج، ماژور مسعود خان، سرهنگ احمد امیر احمدی و کاپیتان کاظم خان سیاح. بخش سیاسی این گروه را سید ضیاء الدین اداره می کرد و مابقی بدنه نظامی کودتا را تشکیل می دادند.
در سال 1286 خورشیدی (1907 میلادی) یعنی 13 سال پیش از کودتا، سیاستمداران انگلیسی به این نتیجه رسیدند که « ایران به مرد نیرومندی نیاز دارد که مانع از تکه پاره شدن آن در نتیجه ضعف های داخلی گردد. ولی تاکنون چنین مردی پیدا نشده است ». در اوایل سال 1920 میلادی، چنین فردی پیدا شد. در اواخر سال 1920 میلادی، انگلستان تصمیم گرفت، به خاطر مخارج زیاد، نیروهایش را از شمال ایران خارج کند. به همین مناسبت ژنرال لرد آیرونساید، فرمانده نیروهای متفقین در شمال روسیه به ایران آمد تا بر این نقل و انتقال نظارت کند. ورود آیرونساید مصادف شد با شکست قوای قزاق از جنگلی ها و عقب نشینی آنها به منطقه آقابابا در شمال قزوین. رضاخان در این زمان از افسران ارشد قوای قزاق بود. این قوا تحت فرماندهی افسران روسی و در رأس آنان استاروسلسکی قرار داشت. نورمن، وزیر مختار انگلستان در ایران، به اشاره آیرونساید، احمدشاه را قانع کرد که افسران روس را از ایران اخراج نماید و بجای آنان، سردار همایون، یک افسر ضعیف را به فرماندهی قوای قزاق بگمارد.
با ورود آیرونساید و اخراج روس ها، روزی آیرونساید همه فرماندهان ایرانی را جمع می کند و به کمک مترجم به آنان توصیه می کند که خلع سلاح شوند. در جوی که همه فرماندهان از صلابت این دستور سکوت اختیار کرده بودند، رضاخان برمی خیزد و با صدای رسا یادآوری می کند که آنان تنها تحت امر پادشاهشان (احمد شاه) هستند و گوشزد کرد که فرماندهان هرگز این دستور را از یک افسر انگلیسی اجرا نخواهند کرد.
آیرونساید پس از این شناخت از رضاخان اعتقاد یافت که « نباید این سربازان و افسران را در اینجا نگه داشت. بلکه باید راهشان را به سوی تهران، پیش از آنکه من از صحنه خارج شوم باز گذاشت. درواقع یک دیکتاتور نظامی در ایران، تمام اشکالات کنونی ما را حل خواهد کرد ». به این ترتیب رضاخان مقام فرماندهی نیروهای قزاق را بدست آورد. در این موقع، صرف نظر از اینکه برنامه کودتا بدست آیرونساید طراحی شده باشد یا بدست رضاخان، هر دو مذاکرات خصوصی در مورد جزئیات را آغاز نمودند.
از شب جمعه سی ام بهمن، اجازه حرکت افراد عادی به سمت تهران به دلایل امنیتی سلب گردید. دو هزار نفر از قوای قزاق و یکصد نفر ژاندارم به سمت تهران حرکت کردند و در صبح شنبه به کرج وارد شدند. پنجاه نفر قزاق برای جلوگیری از فرار احتمالی شاه به جنوب، به سمت کهریزک حرکت کردند. احمد شاه نمایندگانی را برای مذاکره می فرستد که با سردی استقبال می شود. و شیپور حمل نواخته می شود نیروهای قزاق، قزاقخانه (باغ ملی) را تصرف می کنند. دویست نفر قزاق به فرماندهی کاظم خان سیاح فرماندهی کلانتری های شهر را بر عهده می گیرند و این تنها نقطه کودتا بود که به زد و خورد و کشته شدن چند قزاق و پلیس انجامید. چند تیر توپ شلیک شد و کودتاه به پایان رسید.
در آستانه کودتا، سید ضیاء الدین طباطبایی فهرستی از اسامی دهها تن از رجال کشور را در اختیار رضاخان میرپنج قرار داد تا بلافاصله پس از انجام کودتا دستگیر و زندانی شوند. بدین ترتیب مدت کوتاهی پس از کودتا و از واپسین ساعات شامگاه چهارم اسفند 1299 خورشیدی دستگیری گروهی از اعیان و اشراف و آزادی خواهان مخالف آغاز شد. بسیاری از بازداشت شدگان را وعده دادند که در قبال پرداخت مبلغی هنگفت آزادی خود را بازخواهند یافت. محبوسین تا پایان دوره سه ماهة کابینه سید ضیاء، کماکان در بازداشت بودند. پس از پایان این دوره سه ماهه، میرزا احمد خان قوام السلطنه که خود از محبوسین بود یک روز پس از انتصاب به مقام نخست وزیری تمام زندانیان را آزاد کرد.
به قلم پروفسور دکتر
محرم سعیدی